شماره ٩٠

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که در حسن عمل زامسال بودى پار به
مردم بى خير را دست عمل بى کار به
چند گويى من بهم در کار دنيا يا فلان
چون ز دين بى بهره باشد سگ ز دنيا دار به
دين ترا در دل به از دنيا که در دستت بود
گل بدست باغبان از خار بر ديوار به
نفس اگر چه مرده باشد آمنى زو شرط نيست
دزد اگر چه خفته باشد پاسبان بيدار به
نفس سرکش بهر دين ماليده بهتر زير پاى
بهر سلطان مرد لشکر کشته در پيکار به
نفست از بهر تنعم ميخوهد مال حرام
سگ چو مردارست باشد قوت او مردار به
زر خالص نزد تو از دين خالص بهترست
گلخنى را خار بى گل از گل بى خار به
بر سر نيکان چو بد را از تو باشد دست حکم
تو ازو بسيار بدتر او ز تو بسيار به
آن جهانجويى که نزد حق بدين نبود عزيز
در جهان چون اهل باطل بهر دنيا خوار به
دين بنزد مؤمن از دينار و ديبا بهترست
کافرى گر نزد تو از دين بود دينار به
نزد چون تو بى خبر از فقر به باشد غنا
نزد طفل بى خرد از مهره باشد مار به
عقل نيک انديش در تو بهتر از طبع لئيم
غله خاصه در غلا از موش در انبار به
جهل رهزن را مگو از علم رهبر نيک تر
ظلمت شب را مدان از روز پرانوار به
از سخن چون کار بايد کرد بهتر خامشى
وز کله چون راه بايد رفت پاى افزار به
عيب پنهان را چو مى بينى و پنهان مى کنى
آن دو چشم عيب بين پوشيده چون اسرار به
هرکرا پندار نيکويى نباشد در درون
گرچه بد باشد برو او را ز خود پندار به
جرم مستغفر بسى از طاعت معجب بهست
گرچه اندر شرع نبود ذنب از استغفار به
تا ز چشم بد امان يابد جمال نيکوان
آبله بر روى خوب از خال بر رخسار به
در طريق ار يار جويى از غنى بهتر فقير
ور بگرما سايه خواهى بيد از اسپيدار به
هر کرا درويش نبود خواجه نيکوتر بنفس
هرکرا بلبل نباشد زاغ را گفتار به
او بجان از تو نکوتر تو بجامه زوبهى
هست اى بى مغز او را سر ترا دستار به
عرصه دنيا بدوريشان صاحب دل خوشست
اى بر تو دوخيار از يک جهان اخيار به
با وجود خار کز وى خسته گردد آدمى
گل چو در گلشن نباشد گلخن از گلزار به
سيف فرغانى دلت بيمار حرصست و طمع
گر نه تيمارش کنى کى گردد اين بيمار به



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید