شماره ٤٥: ره مده در خط مشکين، شانه شمشاد را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ره مده در خط مشکين، شانه شمشاد را
نيست حاجت حک و اصلاحى خط استاد را
نيست ممکن يک نظر خود را تواند سير ديد
گر کند آيينه شيرين تيشه فرهاد را
طوق منت، گردن فرمانبران را لايق است
ترک احسان است احسان مردم آزاد را
شاد باشيد اى نوآموزان که روى سخت من
توبه داد از سخت رويى سيلى استاد را
زخميان تيغ او بر يکدگر دارند رشک
گر چه خط يکدست باشد خامه فولاد را
چون گره تر شد، به آسانى گشودن مشکل است
باده هيهات است بگشايد دل ناشاد را
ساعت سنگين نگيرد پيش سيل حادثات
از سبک مغزى چه محکم مى کنى بنياد را؟
پايدارى نيست در آب و گل بنياد ظلم
مى کند ويران نسيمى خانه صياد را
يک ره اى آتش به فرياد سپند من برس
در گره تا چند بندم ناله و فرياد را
امتحان کردن سپهر آهنين دل را بس است
چند بر دندان زنى اين بيضه فولاد را
عقل در اصلاح ما بيهوده کوشش مى کند
نيست پرواى پدر، مجنون مادرزاد را
مى کند خاک بيابان عدم را توتيا
هر که صائب ديده باشد عالم ايجاد را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید