شماره ١١٤: نيست فرق از تن دل افسرده خودکام را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نيست فرق از تن دل افسرده خودکام را
رنگ برگ خويش باشد ميوه هاى خام را
با تهى چشمان چه سازد نعمت روى زمين؟
خاک نتوانست کردن سير چشم دام را
هر که از روز سياه نامداران غافل است
مى پذيرد چون عقيق از ساده لوحى نام را
خواهش بى جا مرا محروم کرد از فيض عشق
برنمى دارد کريم از سايلان ابرام را
عارفان دل را سفيد از نقش هستى کرده اند
رنگ داغ عيب باشد جامه احرام را
ناصح از بيهودگى آبروى خويش برد
بوى خون آيد ز افغان مرغ بى هنگام را
شور بختى تلخکامان را به اصلاح آورد
جز نمک درمان نباشد تلخى بادام را
فکر صيد خلق دارد زاهدان را گوشه گير
خاکسارى پرده تزوير باشد دام را
خو به مردم کرده را صائب جدايى مشکل است
دامن صحراست زندان صيدهاى رام را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید