شماره ١١٩: از نظر يک لحظه دورى نيست محبوب مرا
از نظر يک لحظه دورى نيست محبوب مرا
پيرهن از پرده چشم است يعقوب مرا
تار و پود بوى پيراهن رسا افتاده است
شکوه از هجران يوسف نيست يعقوب مرا
کعبه مقصود را آغوش محرم حلقه است
هرگز از طالب جدايى نيست مطلوب مرا
صبر من در سخت جانى ها قيامت مى کند
سايه بى دست زخم تيغ، ايوب مرا
نيست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن
اين کشش از عالم بالاست مجذوب مرا
پرده هاى حسن او چون گل برون است از شمار
شرم يک پيراهن چاک است محجوب مرا
همچو زخم تازه خون رحم ازو آيد به جوش
گر نهى در رخنه ديوار مکتوب مرا
مى کند با من عداوت در لباس دوستى
بر سر رحم آورد هر کس که محبوب مرا
بى دماغى هاى ناز از خون مگر سيرش کند
ورنه پرواى قيامت نيست مطلوب مرا
گفتم از خط حسن او صائب برآيد از حجاب
پرده شرم دگر گرديد محجوب مرا
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده