شماره ٤٤٠: گر آن شيرين سخن تلقين کند گفتار طوطى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گر آن شيرين سخن تلقين کند گفتار طوطى را
سخن شکر شود در پسته منقار طوطى را
به تعليم نخستين سازد از تکرار مستغنى
ز حرف دلنشين آن شکرين گفتار طوطى را
سخن را نيست باغ دلگشايى چون دل روشن
که از آيينه باشد ساغر سرشار طوطى را
ز حسن برق جولان آن قدر تمکين طمع دارم
که آن آيينه رو بشناسد از زنگار طوطى را
چنان کز آب روشن سبزه خوابيده برخيزد
نمود آيينه رخسار او بيدار طوطى را
مباد اهل سخن را کار با آهن دلان يارب!
ز خون دل بود گلگونه منقار طوطى را
چو بيماران عالم را دهن تلخ است از صفرا
چه حاصل زين که ريزد شکر از گفتار طوطى را؟
نباشد حاجت آيينه در بزم صفاکيشان
به گفتار آورد آنجا در و ديوار طوطى را
به خود چون مار مى پيچد، سخن چون در ميان آيد
اگر دارد خجل طاوس از رفتار طوطى را
دل آيينه روشن غبارآلود مى گردد
وگرنه هست زير لب سخن بسيار طوطى را
سخن چين مى کند تاريک، عيش صاف طبعان را
مده در خلوت آيينه ره زنهار طوطى را
مکرر مى کند قند سخن را قرب همجنسان
ازان آيينه مى سازد شکر گفتار طوطى را
سر و کار من افتاده است با آيينه رخسارى
که از سنگين دلى نشناسد از زنگار طوطى را
به من بود از دل فولاد آن آيينه رو روشن
که همچون سبزه پامال، سازد خوار طوطى را
ز ما گر حرف مى خواهي، دل روشن به دست آور
که روشن شد سواد از عالم انوار طوطى را
مگر گويا ازان آيينه رخسار شد صائب
که مى لغزد زبان در حالت گفتار طوطى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید