شماره ٤٦٦: به يک پيمانه مي، کرد ساقى حل مشکل ها

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به يک پيمانه مي، کرد ساقى حل مشکل ها
به يک ناخن، گره وا کرد ماه عيد از دل ها
غزالى نيست بى خلخال در دامان اين صحرا
ز بس پاشيد از زور جنون من سلاسل ها
طلبکار تو چون سيلاب آرامش نمى داند
سرانجام اقامت مى کند بيهوده، منزلها
اگر دارى طمع کز بى نيازان جهان گردى
مشو در پرده شب غافل از دريوزه دلها
عبث جان مى کنم، در خاک و خون بيهوده مى غطلم
نثارى نيست در طالع مرا چون رقص بسمل ها
ضعيفان را به منزل مى رساند بى پر و بالى
ز کف خاشاک را آماده در بحرست ساحل ها
چو عشق افتاد خالص، سنگ را دل نرم مى سازد
کسى پروانه را مانع نمى گردد ز محفل ها
صدف بى ابر هيهات است از دريا گهر گيرد
مده تا ممکن است از دست، دامان وسايل ها
ز من رو مى کند در پرده پنهان يار، ازين غافل
که من کيفيت ديدار مى يابم ز حايل ها
دلى کز عشق دارد درد و داغي، مى شود ظاهر
نمايان است صائب محمل ليلى ز محمل ها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید