شماره ٥١٨: دل پريخانه آن روى چو ماه است مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دل پريخانه آن روى چو ماه است مرا
يوسفى در بن هر موى به چاه است مرا
آه من چون علم صبح قيامت نشود؟
الف قامت او سرخط آه است مرا
همچو کبکى که فتد سايه شاهين به سرش
دل سراسيمه ازان پر کلاه است مرا
با کلاه نمد از هر دو جهان آزادم
سايه بال هما بخت سياه است مرا
چون قلم، گام نخستين، نفسم سوخته است
در ره شوق کجا فرصت آه است مرا؟
مى چکد خون چو کباب از نفس دعوى من
با چنين سوز چه حاجت به گواه است مرا؟
جرم ايام خرد قابل بخشيدن نيست
ورنه با عشق چه پرواى گناه است مرا؟
از تماشاى تو اى مايه اميد جهان
غير افسوس چه در دست نگاه است مرا؟
منزل عشق چو خورشيد بود پا به رکاب
ورنه صائب چه غم از دورى راه است مرا؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید