هست پيوسته به درياى کرم گوهر ما
چه کند خشکى عالم به دماغ تر ما؟
علم لشکر ما از سر جان خاستن است
زهره کيست که گردد طرف لشکر ما؟
شمع يک مصرع برجسته ز مجموعه ماست
بال پروانه بود يک ورق از دفتر ما
دانه سوخته، از ابر نمى گردد سبز
چه خيال است که مسعود شود اختر ما؟
بس که در جستن آن سرو روان بال زديم
نقش، چون گرد فرو ريخت ز بال و پر ما