شماره ٥٧٩: به تيغ کج نشود راست هيچ کار اينجا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به تيغ کج نشود راست هيچ کار اينجا
دل دو نيم کند کار ذوالفقار اينجا
ز صدق، صبح نفس زد به آفتاب رسيد
به صدق دل، نفسى از جگر برآر اينجا
خوشا گشاده جبينى که چون گل رعنا
خزان خويشتن آميخت با بهار اينجا
جمال شاهد مقصود چشم بر راه است
بکوش و پاک کن آيينه از غبار اينجا
شوى ز نعمت الوان خلد کامروا
به خون دل گذرانى اگر مدار اينجا
در آن چمن گل بى خار، سينه چاک کسى است
که ريخت گل به گريبان ز خار خار اينجا
چگونه مار نپيچد به گردنت فردا؟
ترا که طول امل کرده در مهار اينجا
رهى دراز ترا پيش پا گذاشته اند
مزن چو شعله نفس هاى بى شمار اينجا
ز برگريز قيامت اگر خبر دارى
نهال خويش سبک کن ز برگ و بار اينجا
ز تنگناى لحد مى جهد برون چون تير
سبکروى که سبکبار شد ز بار اينجا
ز آفتاب قيامت کباب تا نشوى
ز دست جود به بى حاصلان ببار اينجا
چه پاى در گل انديشه مانده اى صائب؟
ز تخم اشک، تو هم دانه اى بکار اينجا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید