شماره ٦٢١: شد از رکاب تو پيدا هلال عيد مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شد از رکاب تو پيدا هلال عيد مرا
گشوده شد در جنت ازين کليد مرا
کنم سياه ز نظاره بنفشه خطان
شود دو ديده چو بادام اگر سفيد مرا
گران نيم به خريدار از سبکروحى
به سيم قلب چو يوسف توان خريد مرا
ز نيشتر چو رگ سنگ نيست پروايم
ز کوه درد ز بس نبض آرميد مرا
ز تخم سوخته، سبزى اميد نتوان داشت
چگونه اختر طالع شود سعيد مرا؟
نشد ز گوشه ابروى او گشاده دلم
چه دل گشاده شود از هلال عيد مرا؟
ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم
که صبح وصل شود، ديده سفيد مرا
ز روى تازه من، تازه روست صائب باغ
اگر چه نيست برى همچو سرو و بيد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید