شماره ٦٢٠: ارگ چه سيل فنا برد هر چه بود مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ارگ چه سيل فنا برد هر چه بود مرا
ز بحر کرد کرم خلعت وجود مرا
ز بند وصل لباسى مرا برون آورد
اگر چه مه چو کتان سوخت تار و پود مرا
ستاره سوخته اى بود چون شرر جانم
ز قرب سوختگان روشنى فزود مرا
ز عمر رفته نصيبم جز آه حسرت نيست
به جا نمانده ازان شمع غير دود مرا
چنين که روى مرا کرده بى حيايى سخت
عجب که چهره ز سيلى شود کبود مرا
ز خوش عيارى من سنگ امتحان داغ است
ز خجلت آب شد آن کس که آزمود مرا
فغان که همچو قلم نيست از نگون بختى
به غير روسيهى حاصل از سجود مرا
به بينوايى ازين باغ پر ثمر صائب
خوشم، که نيست محابايى از حسود مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید