میندیش میندیش كه اندیشه گریها
چو نفطند بسوزند ز هر بیخ تریها
خرف باش خرف باش ز مستی و ز حیرت
كه تا جمله نیستان نماید شكریها
جنونست شجاعت میندیش و درانداز
چو شیران و چو مردان گذر كن ز غریها
كه اندیشه چو دامست بر ایثار حرامست
چرا باید حیلت پی لقمه بریها
ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی
وگر حرص بنالد بگیریم كریها