غزل شماره ۳۰۲۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
خیره چرا گشته‌ای خواجه مگر عاشقی
كاسه بزن كوزه خور خواجه اگر عاشقی
كاش بدانستیی بر چه در ایستاده‌ای
كاش بدانستیی بر چه قمر عاشقی
چشمه آن آفتاب خواب نبیند فلك
چشمت از او روشنست تیزنظر عاشقی
شیر فلك زین خطر خون شده استش جگر
راست بگویم مرنج سخته جگر عاشقی
ای گل تر راست گو بر چه دریدی قبا
ای مه لاغرشده بر چه سحر عاشقی
ای دل دریاصفت موج تو ز اندیشه‌هاست
هر دم كف می‌كنی بر چه گهر عاشقی
آنك از او گشت دنگ غم نخورد از خدنگ
ور تو سپر بفكنی سسته سپر عاشقی
جمله اجزای خاك هست چو ما عشقناك
لیك تو ای روح پاك نادره‌تر عاشقی
ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور
چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی

اندیشهخوابسحرعاشقعشقچشمچشمه


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید