شماره ٦٤

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
اگر چه راه بعيب تو کس عيان نبرد
گمان مبر که بعيب تو کس گمان نبرد
زمکر نفس حذرکن که هيچ کس حرفى
نياورد که دوصدگوهر از ميان نبرد
ترحمى که بستر فتاده چشمه هور
چنانکه برگ گلش گر زنند جان نبرد
جهان مهر و وفا را فدا شوم که درو
کنى کمان عداوت آسمان نبرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید