شماره ٦٩

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
گردل اهل حقيقت در راز افشاند
زاهد از دامن دل گرد مجاز افشاند
همت اينست که با اينهمه اميد دلم
آستين بر اثر عجز و نياز افشاند
عرق شبنم خلد است هرآن قطره خوى
که سمند تو نگاه تک و تاز افشاند
چه عجب کز دل محمود فرو ريزد خون
گر صبا سلسله زلف اياز افشاند
گرنه اظهار شفق ميکند از کشتن صيد
خون مرغان زچه در چنگل باز افشاند
جاى رحم است به عرفى که بسى بى اثر است
اشک گرمى که بشبهاى دراز افشاند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید