رفتيم و با غمت دل محزون گذاشتيم
جان را بصيد گاه تو در خون گذاشتيم
رفتيم و دل رميده و شبديز غير را
با شوق بى عنانى گلگون گذاشتيم
رفتيم و توبه کرده ز ميخانه مراد
ميل قدح بآن لب ميگون گذاشتيم
رفتيم و در زمانه زغم نامه هاى تو
نشنوده غم تو به مجنون گذاشتيم
رفتيم و انتقام ستمهاى غير را
با عادت طبيعت گردون گذاشتيم
رفتيم عرفى از چمن وصل نااميد
در دل هواى آن قدموزن گذاشتيم