شماره ١٤٩

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
دانى که کيست مصلحت ما گريستن
پنهان ملول بودن و تنها گريستن
عمرم بگريهاى هوس صرف شد کنون
عمرى بتازه بايد حالا گريستن
درمان درد من زمسيحا مجو که هست
دردم جفاى يار و مداوا گريستن
گاهى بياد سرو قدى گريه هم خوش است
تا کى زشوق سدره طوبى گريستن
هر کس که هست گريه بجانش رواست بس
نتوان به عالمى تن تنها گريستن
عرفى زگريه دست ندارى که در فراق
دردت زدل نميبرد الا گريستن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید