شماره ١٥٠

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
خوش در خورست حسرت تو با گريستن
بى ياد تو حلال مبادا گريستن
بى گريه دوستدار تو آرام گيرنيست
يا کاو کاو ديده و دل يا گريستن
گوئى که ياد مى کنمت گه گهى ولى
بيهوده نيست در دل شبها گريستن
نازم بغمزه تو که يک کار کرده است
صد ساله ره زديده من تا گريستن
من خود کيم که گريه بحالم کنى ولى
مى زيبدت بنرگس شهلا گريستن
گر کام دل ز گريه ميسر شود ز دوست
صد سال ميتوان به تمنا گريستن
عرفى حريف ديده تر نيستى ولى
بسيار گريه آورد اين ناگريستن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید