شماره ٣٤: درد من خاطر نشان يار بى پروا نشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
درد من خاطر نشان يار بى پروا نشد
خدمت چشم ترم در راه او مجرا نشد
عاشقي، بر خوارى و بى اعتبارى صبر کن
عندليب از خنده بيجاى گل از جا نشده
وقت آن ديوانه خوش کز شهر چون مى شد برون
غير زنجير جنون با او کسى همپا نشده
خنده گل چون تواند ساختن بى غم مرا؟
خاطرم از گريه تلخ صراحى وا نشد
صائب از چشم بد کوکب، که يارب کورباد
موسم گل رفت و چشم ساغر ما وانشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید