شماره ١٢٩: صحبت روشن ضميران جسمها را جان کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
صحبت روشن ضميران جسمها را جان کند
کوه را برق تجلى آتشين جولان کند
حيرت روشندلان را نقشبند ديگرست
نقش هيهات است اين آيينه را حيران کند
فيض مردان در زمان بيخودى افزونترست
تيغ چون گرديد عريان بيشتر طوفان کند
مى شود خار ملامت شهپر پرواز او
گردبادى را که شور عشق سر گردان کند
عشق سيل گوهر رازست در هر جا که هست
شمع نتوانست اشک خويش را پنهان کند
چون زند جوش زبردستى محيط اشک من
پنجه خورشيد را سرپنجه مرجان کند
دامن شادى چو غم آسان نمى آيد به دست
پسته را دل مى شود خون تالبى خندان کند
برنتابد قهرمان عشق استغناى حسن
ماه کنعان را به جرم ناز در زندان کند
باد دستان را به احسان دستگيرى کن که بحر
در سخاى ابر با روى زمين احسان کند
غيرت پروانه چون صائب بر آيد از لباس
شمع را از جامه فانوس در زندان کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید