شماره ١٧٦: گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند
در ميان ميکشان شور قيامت افکند
چون به سير ماهتاب آيد مه شبگرد من
ماه را از هاله در گرداب حيرت افکند
استخوان در پيکرش صبح سعادت مى شود
سايه بر هر کس هماى ما به دولت افکند
تا توان در کنج عزلت با سر آزاده زيست
خويش را عاقل چرا در دام صحبت افکند؟
مى کند ناز دو بالا بعد ازين بر قمريان
دست اگر بر دوش سرو آن سرو قامت افکند
هست از دنيا نظر بستن نظر واکردنش
هر که بر دنيا نظر از روى عبرت افکند
زير سقف آسمان صائب چو خونى زير تيغ
چشم بر هر کس به اميد شفاعت افکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید