شماره ١٧٥: سايه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سايه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند
شاخ گل را رعشه از کف ساغر صهبا فکند
آنچنان کز خط کشيدن صفحه باطل مى شود
جلوه او يک خيابان سرو را از پافکند
چون سپند آيد سويدا در دل عاشق به رقص
پرده تا از روى خود آن آتشين سيما فکند
با وجود مغز، لايق نيست پيچيدن به پوست
حق پرستى هر دو عالم را زچشم مافکند
شد ره خوابيده هم پرواز با موج سراب
تا غزال وحشى من سايه بر صحرافکند
هر که پشت پا نزد بر خواب در راه طلب
کى به منزل مى تواند پا به روى پافکند
من به آهى کوه غم از پيش دل برداشتم
رخنه ها فرهاد اگر از تيشه در خار افکند
سوزنى صائب بود در عالم تجريد بار
در مياه راه بار خود ازان عيسى فکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید