شماره ٢٣٤: روح را در تنگناى جسم کى شادى بود؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
روح را در تنگناى جسم کى شادى بود؟
مرغ دام افتاده را شادى در آزادى بود
راحت منزل نگردد سنگ راهش همچو سيل
شوق هر کس را که در راه طلب هادى بود
سالکان را سرمه آه و فغان باشد وصول
تا نپيوندد به دريا سيل فريادى بود
دلربايى حسن را در پرده شرم است بيش
چشم خواباندن به ظاهر شرط صيادى بود
شد به آزادى علم تا رفت در گل پاى سرو
يک قدم راه از گرفتارى به آزادى بود
فکر عقبى نيست صائب در دل دنياپرست
جغد را ويران گواراتر زآبادى بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید