شماره ٢٥٦: در دل هرکس که ذوق جستجو پيدا شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در دل هرکس که ذوق جستجو پيدا شود
قطره اش در عين گوهر واصل دريا شود
پرده بيگانگى باشد به قدر آشنا
وقت آن کس خوش که از خلق جهان يکتا شود
از زليخاى جهان بگريز تا هر جا درى است
بى کليد سعى چون يوسف به رويت وا شود
در سر بى مغز دولت را عروج ديگرست
در نيستان آتش بى بال و پر رعنا شود
از پريشانى فتد دامان جمعيت به دست
زلف از آشفتگى شيرازه دلها شود
صيقل چشم است ديدار عزيز دوستان
هر که از يوسف جدا افتاد نابينا شود
ترک تدبيرست درمان در خطر افتاده را
کشتى بى ناخدا سالم ازين دريا شود
وحشت مجنون زمام ناقه ليلى گرفت
دلبر محجوب رام از راه استغنا شود
پرده پوشى کرد عريان گوهر راز مرا
نکهت گل از هجوم برگ گل رسوا شود
کار چون با جذبه افتد رهنما سنگ ره است
کى مقيد همت سالک به نقش پا شود؟
مى شود هر گردباد انگشت زنهار دگر
گر غبار خاطر من دامن صحرا شود
عجز خود خاطرنشان دور گردان مى کند
در محيط معرفت دستى اگر بالا شود
هر گرانخوابى نمى گردد به صائب هم خيال
قاف هيهات است هم پرواز با عنقا شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید