شماره ٢٦٧: هر سبک مغزى که غافل شد ز دل باطل شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
هر سبک مغزى که غافل شد ز دل باطل شود
کاه چون بى دانه گردد خرج آب و گل شود
از غبار جسم پروا نيست سالک را که سيل
از گرانسنگى به دريا زودتر واصل شود
مى برد از ديدن هر ذره فيض آفتاب
ديده هرکس که روشن از فروغ دل شود
موش با جاروب در سوراخ نتوانست رفت
خواجه با چندين علايق چون به حق واصل شود؟
در بيابان سهل باشد چشم پوشيدن ز خضر
واى بر آن کس که از ياد خدا غافل شود
لعل گردد سنگ اگر از انقلاب روزگار
نيست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
مى کشد هرکس که آهى ما پريشان مى شويم
بيد مجنون از نسيمى هر طرف مايل شود
جان ز قرب جسم در رفتن گرانى مى کند
هر که با کاهل رفيق راه شد کاهل شود
جبهه واکرده بر محتاج ابر رحمت است
چين ابرو آيه نوميدى سايل شود
مد آهى مى کند زير وزبر افلاک را
آنچنان کز خط کشيدن صفحه اى باطل شود
مشت خاکى چون شود سيلاب را مانع ز بحر؟
ديده ما را کجا ديوار و در حايل شود؟
در زوال خويش دارد سعى همچون آفتاب
هر که از پستى به معراج شرف مايل شود
از تراشيدن نگردد صاف روى نوخطان
ريشه جوهر به آب تيغ کى زايل شود؟
نيست در يکتايى حق هيچ کس را اشتباه
در نماز و تر ممکن نيست شک داخل شود
داغ چون شد کهنه بر خاطر گرانى مى کند
شمع چون خاموش گردد بار بر محفل شود
سيل را هر موجه دريا عنان ديگرست
رهنورد شوق کى آسوده در منزل شود؟
دست از تعمير تن بردار در پيرانه سر
راست نتوان ساختن ديوار چون مايل شود
ديده پوشيده را صائب گشاد از حيرت است
بر خط تسليم سر نه، کار چون مشکل شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید