شماره ٣٥٦: در سر پل باده چون سيلاب مى بايد کشيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در سر پل باده چون سيلاب مى بايد کشيد
مى به کشتى در کنار آب مى بايد کشيد
مى توان تا چشمى از روى گلستان آب داد
پرده نسيان به روى خواب مى بايد کشيد
کم نه اى از بلبل و قمرى درين بستانسرا
ناله اى چند از دل بيتاب مى بايد کشيد
در سياهى مى کند مى کار آب زندگى
در دل شبها شراب ناب مى بايد کشيد
صحبت روشن ضميران زنگ از دل مى برد
باده روشن شب مهتاب مى بايد کشيد
ساده کن از فلس خود را، ورنه از هر موجه اى
همچو ماهى وحشت قلاب مى بايد کشيد
خون کنم دل را که تا اين مايه تشويش هست
منت دلجويى از احباب مى بايد کشيد
با لب لعل بتان افتاده صائب کار ما
تشنه ما را ز گوهر آب مى بايد کشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید