شماره ٥٣٧: زچشم بد خدا آن پاک دامن را نگه دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زچشم بد خدا آن پاک دامن را نگه دارد
که اين پروانه گستاخ در فانوس ره دارد
شکستم شهپر دل را زبيباکي، ندانستم
که اين باز سبک پرواز نقش دست شه دارد
مسخر کرد خط آن روى آتشناک را آخر
ز آتش رو نتابد هر که از دلها سپه دارد
نگردد تشنه خاک وطن سيراب در غربت
که يوسف بر لب نيل آرزوى آب چه دارد
زبس کردم شمار جرم خود فرسوده شد دستم
کسى تا کى حساب ريگ صحرا را نگه دارد
درين وحدت سرا هر چشم دارد سرمه خاصى
حباب بحر وحدت چشم برگرد گنه دارد
زدل کز گرد عصيان تيره شد نوميد چه باشم؟
که باغ اميدوارى بيش از ابر سيه دارد
نشاط از غم، غم از شادى طلب گر بينشى دارى
که برق خنده رو در ابر گريان جايگه دارد
به نور بى نيازى چهره چون خورشيد روشن کن
که دايم از طمع داغ کلف بر چهره مه دارد
نه در دوزخ نه در جهت دلم آسوده شد صائب
سپند من نمى دانم کجا آرامگه دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید