شماره ٥٣٩: دل بى دست و پا چون آه سوزان را نگه دارد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
دل بى دست و پا چون آه سوزان را نگه دارد؟
چسان مشت خسى اين برق جولان را نگه دارد؟
درين موسم که صد فرياد دارد هر سر خارى
چرا کس در قفس مرغ خوش الحان را نگه دارد؟
چمن پيرا خزان را مانع از يغما نمى گردد
مگر بلبل به زير پر گلستان را نگه دارد
کند در هر قدم زير و زبر گر هر دو عالم را
زجولان کيست آن سرو خرامان را نگه دارد؟
گرفتم در گره بستم ز زلفش خرده جان را
زچشم کافر او کيست ايمان را نگه دارد؟
به خون عالمى رنگين نشد از تيزدستيها
خدا از چشم زخم آن تيغ مژگان را نگه دارد
کسى را مى رسد لاف زبردستى درين ميدان
که در وقت خرامش دامن جان را نگه دارد
نمى گردد زتيغ اين لشکر خونخوار رو گردان
زخط يارب خدا رخسار جانان را نگه دارد
نمى افتد زگرگان رخنه در پيراهن عصمت
خدا از کامجويان ماه کنعان را نگه دارد
لب جان بخش خوبان را خط شبرنگ مى بايد
زچشم شور، ظلمت آب حيوان را نگه دارد
به جاى توشه مى بايد که دامن بر کمر بندد
ز زخم خار خواهد هر که دامان را نگه دارد
به مهر موم نتوان چشم بندى کرد مجمر را
به خاموشى چسان دل آه سوزان را نگه دارد؟
به ميدان سخن حاجت نباشد سينه صافان را
براى طوطيان آيينه ميدان را نگه دارد
جواهر سرمه بينش بود گردى کز او خيزد
خدا از چشم بد صائب صفاهان را نگه دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید