شماره ٦٠٣: محبت سنگ خارا را ز اهل درد مى سازد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
محبت سنگ خارا را ز اهل درد مى سازد
تجلى کوه را مجنون صحرا گرد مى سازد
بهشت آرد برون روز جزا سر از گريبانش
کسى کز برگ عيش اينجا به داغ و درد مى سازد
منه بر اختر اقبال دل از ساده لوحيها
کجا يک جا قرار اين مهره خوش گرد مى سازد؟
مرا پيرى اگر چون مرده در کافور خواباند
زکار عشق کى دست و دل من سرد مى سازد؟
غزال شوخ چشم من خيال وحشيى دارد
که با هر کس گرفت الفت، زعالم فرد مى سازد
زسوز عشق او شد کهربايى استخوان من
که روى صبح را خورشيد تابان زرد مى سازد
زعيارى يکى شد خال با خط دلاويزش
بلاى جان بود دزدى که با شبگرد مى سازد
مزن لاف شکيب و صبر با هجران او صائب
که اين درد گرانجان مرد را نامرد مى سازد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید