شماره ٧٣٦: نماند بر زمين هر کس به طينت خاکسار آمد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نماند بر زمين هر کس به طينت خاکسار آمد
که عيسى از ره افتادگى گردون سوار آمد
سبکسر در فناى خويش بيش از خصم مى کوشد
زبى مغزى به پاى خود کدو بالاى دار آمد
زگردش ماند پرگار فلک با آن سبکسيرى
ندانم کى دل بيتاب خواهد برقرار آمد
به دامن نيست ممکن پا کشيدن بيقراران را
وگرنه موجه از دريا مکرر برکنار آمد
ستمکارى که در آيينه از تمکين نمى بيند
چه غم دارد که جان بر لب مرا از انتظار آمد؟
سبک جولانتر از برق است جوش خون مشتاقان
قدم بردار اگر خواهى به سير لاله زار آمد
نمک در مى فکندن شور و شر بسيار مى دارد
نمى بايد به بزم مى پرستان هوشيار آمد
جنون ناقص از سنگ ملامت روى مى تابد
ندارد از محک پروا چو زر کامل عيار آمد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید