شماره ٣٢: از داغ بود چهره افروخته من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از داغ بود چهره افروخته من
گردد ز شرر زنده دل سوخته من
چون آتش سوزان ز طرب نيست، که باشد
از سيلى صرصر رخ افروخته من
چون لاله ز مى نيست مرا سرخى رخسار
خون است شراب جگرسوخته من
پوشيدن چشم است مرا خانه صياد
غافل مشو از باز نظردوخته من
تا چشم کند کار، سيه خانه ليلى است
در دامن صحراى دل سوخته من
فرياد که چون غنچه پى سوختن دل
شد مشت شرارى زراندوخته من
صائب کند از سايه خود وحشت صياد
رم کرده غزالى که شد آموخته من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید