شماره ٩٢: بى طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بى طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو
گوهر بى قيمتي، سنگ ته دندان مشو
مى توان کشتن، چو نبود آب، آتش را به خاک
خاک خور، مغلوب حرص از بهر آب و نان مشو
خويش را در بندگى انداختن از عقل نيست
تا نفس دارى رهين منت احسان مشو
تا نبينى پشت و روى عيب هاى خويش را
زينهار از صحبت آيين روگردان مشو
مهره گردان نمى ماند به حال خويشتن
چون تنک ظرفان به اقبال فلک خندان مشو
جلوه کردن در لباس عاريت دون همتى است
جامه اى کز تن برون نايد به آن نازان مشو
نيستى آيينه تا باشى ز معنى بى نصيب
ديده را بگشاي، در هر صورتى حيران مشو
در مصاف چرخ صائب همت از پيران طلب
تا نباشد اسب چوگانى به اين ميدان مشو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید