شماره ١٢١: شکفتگى نشود سبز در چمن بى تو
شکفتگى نشود سبز در چمن بى تو
به اشک شمع زند غوطه انجمن بى تو
عنان برق و نسيم خزان و سيل بهار
نرفته اند ز دست آنچنان که من بى تو
ز شبنم و چمن بود تازه رو چون گل
شده است برگ خزان ديده اى چمن بى تو
بگير پرده ز رخسار لاله زار و ببين
که کاسه کاسه خون مى خورد چمن بى تو
گل حضور وطن بوده است ديدن دوست
حضور دل به سفر رفت از وطن بى تو
ز ما توقع پيغام و نامه بى خبرى است
گره فتاده به سررشته سخن بى تو
به چشم شبنم اين بوستان گل افتاده است
ز بس گريسته در عرصه چمن بى تو
به مى گريختم از هجر تلخ، ازين غافل
که داغ تازه کند باده کهن بى تو
جدا ز آينه طوطى سخن نمى گويد
چگونه صائب انشا کند سخن بى تو؟
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده