شماره ١٥٥: خامش گويا بود چشم سخنگوى تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
خامش گويا بود چشم سخنگوى تو
نقطه بسم الله است خال بر ابروى تو
خال سيه فام تو مرکز وحدت بود
دايره کثرت است سلسله موى تو
نعل در آتش نهد بر ورق برگ گل
شبنم آسوده را شوق گل روى تو
پنجه مرجان کند شانه شمشاد را
از دل خون گشتگان سلسله موى تو
عطسه پريشان کند مغز غزالان چين
گر به ختا بگذرد نکهت گيسوى تو
پرده گوش مرا چون ورق لاله کرد
از سخن آتشين لعل سخنگوى تو
گر نبرد شمع پيش پرتو رخساره ات
شانه کند راه گم در خم گيسوى تو
پرده بيگانگى چند بود در ميان؟
سوختم، از جيب گل چند کشم بوى تو؟
تا اثر از ماه نو بر ورق چرخ هست
قبله صائب بود گوشه ابروى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید