شماره ٢٦٩: هر دو عالم يک قدم باشد به پاى بيخودى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
هر دو عالم يک قدم باشد به پاى بيخودى
اى هزاران خضر فرخ پى فداى بيخودى
بلبل هر بوستان و جغد هر ويرانه نيست
در فضاى عرش مى پرد هماى بيخودى
عقده دل را مبر سربسته با خود زير خاک
عرض کن بر ناخن مشکل گشاى بيخودى
با لب پرخنده چون سوفار مى آيد برون
غنچه پيکان ز باغ دلگشاى بيخودى
بر سر هر موى خود صد کوه آهن بسته اى
چون ترا از جا ربايد کهرباى بيخودي؟
يار کارافتاده را يارى هم از ياران بود
باده مى دارد چراغى پيش پاى بيخودى
مدتى در تنگناى آب و گل گشتى بس است
چند روزى هم سفر کن در فضاى بيخودى
دانه ما رو سفيد از گردش اين آسياست
آه اگر از گردش افتد آسياى بيخودى
ديده مور آيدش ملک سليمان در نظر
چشم هر کس باز گردد در فضاى بيخودى
اين جواب آن غزل صائب که ملا گفته است
اى سرى و سرورى ها خاک پاى بيخودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید