شماره ٣٢٧: در عمارت زندگانى چند باطل مى کني؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
در عمارت زندگانى چند باطل مى کني؟
رفته اى از کار تا سامان منزل مى کنى
عاقبتاين خانه ها ماتم سرايى مى شود
زعفران گر جاى برگ کاه در گل مى کنى
دادخواهى مى شود فرداى محشر پيش حق
هر نفس کز زندگانى صرف باطل مى کنى
نيست از صيد تو غافل يک نفس صياد مرگ
گر چه خود را از اجل دانسته غافل مى کنى
در بهار حشر خواهد از زمين سر بر زدن
از بد و از نيک هر تخمى که در گل مى کنى
مى کشى دست نوازش سالها بر دوش خويش
پاره نانى اگر در کار سايل مى کنى
عارفان در انجمن خلوت کنند از خلق و تو
خلوت خود را ز فکر پوچ محفل مى کنى
راه پيمايان دو منزل را يکى سازند و تو
تا به منزل مى رسى ده جاى منزل مى کنى
پشت بر ساحل بود دريانوردان را و تو
همچو خار و خس تلاش قرب ساحل مى کنى
مى شود اسباب حسرت وقت رفتن زين جهان
هر چه غير از درد و داغ عشق حاصل مى کنى
با تو سنگين پاي، چون رهبر تواند ساختن؟
سيل را از بس گرانجانى تو کاهل مى کنى
عاشق سيم و زرى چندان که خون خويش را
بر اميد خونبها در کار قاتل مى کني!
تا نگرديده است گرد کاروان غايب ز چشم
پاى نه در راه صائب چند دل دل مى کني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید