شماره ٣٥٦: ز شيرينى عتاب او شکرخندست پندارى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ز شيرينى عتاب او شکرخندست پندارى
زبان در کام او بادام در قندست پندارى
به پيچ و تاب طى مى گردد ايام حيات من
رگ جانم به آن موى ميان بندست پندارى
چو شاخ گل به هر جا از سراپايش نظر افتد
چو آن لبهاى شيرين در شکرخندست پندارى
کند چون حلقه هاى دام وحشت از نظربازان
نگاه او غزال جسته از بندست پندارى
به عيب خود نيفتد ديده هرگز عيبجويان را
به چشم بى بصيرت عيب فرزندست پندارى
پر کاهى ز احسان سبک مغزان بى حاصل
به چشم غيرت من کوه الوندست پندارى
به استقبال ليلى برنمى خيزد ز جاى خود
ز چشم آهوان مجنون نظربندست پندارى
ندارد بى پر پروانه آب و تاب در محفل
نهال شمع، سبز از برگ پيوندست پندارى
به چشم هر که پوشيده است چشم از عالم امکان
فلک بر طاق نسيان شيشه اى چندست پندارى
نمى آيد به چشم موشکافان صائب از تنگى
دهان تنگ او رزق هنرمندست پندارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید