شماره ٤٠٥: مى گزد راحتم اى خار مغيلان مددى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مى گزد راحتم اى خار مغيلان مددى
پايم از دست شد اى خضر بيابان مددى
تا به کى خواب گران پنبه نهد در گوشم؟
اى نواى جرس سلسله جنبان مددى
دانه ام خال رخ خاک شد از سوختگى
چه گره گشته اى اى ابر بهاران مددى
چند حنظل ز پر خويش خورد طوطى من؟
اى به شيرين سخنى چون شکرستان مددى
گل خميازه به صد رنگ برآمد ز خمار
چه فرو رفته اى اى ساقى دوران مددى
ديگر از بهر چه روزست هوادارى تو
دل من تنگ شد اى چاک گريبان مددى
چشم داغم به ته پنبه ز غم گشت سفيد
نه ز الماس شد و نه ز نمکدان مددى
زردرويى نتوان در صف محشر بردن
خون من بر سر جوش است شهيدان مددى
زخم ناسور مرا مرهم مشک است علاج
به سر خود، بکن اى زلف پريشان مددي!
چند پايم به ته سنگ نهد خواب گران؟
سوختم سوختم اى خار مغيلان مددى
چند بى سرمه مشکين سوادت باشم؟
مى پرد چشم من اى خاک صفاهان مددى
خارخار وطنم نعل در آتش دارد
چشم دارم که کند شام غريبان مددى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید