شماره ٥٣٤: در پيرى ارتکاب مى ناب مى کنى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
در پيرى ارتکاب مى ناب مى کنى
اين صبح را تصور مهتاب مى کنى
مويت سفيد گشت و همان از شراب تلخ
در شير زندگانى خود آب مى کنى
دل را براى جسم ز مى مى کنى خراب
تعمير دير از گل محراب مى کنى
از توبه حرف مى زنى و باده مى خورى
بيدار مى شوى و دگر خواب مى کنى
در قلزمى که کشتى نوح است در خطر
بالين ز گرد بالش گرداب مى کنى
سررشته حيات به آخر رسيد و تو
پس پس سفر چو طفل رسن تاب مى کنى
درمان شيب باده روشن نمى کند
زخم کتان رفو چه به مهتاب مى کني؟
چون عقل و هوش و دين و دلت را شراب برد
آهنگ اين سفر به چه اسباب مى کني؟
موى سفيد، مشرق صبح قيامت است
وقت است توبه گر ز مى ناب مى کنى
از روى گرم دل به تو پرتو نمى رسد
تا پشت خويش گرم به سنجاب مى کنى
همت زراستان، گه افتادگى بجوى
بالين ز راه ساز، اگر خواب مى کنى
اول دل و زبان خود از توبه پاک کن
صائب اگر نصيحت احباب مى کنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید