شماره ١٧٩: کجايي، اى دل و جانم، که از غم تو بجانم

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کجايي، اى دل و جانم، که از غم تو بجانم
بيا، که بى رخ خوب تو بيش مى نتوانم
بيا، ببين، نه همانا که زنده خواهم ماندن
تو خود بگوى که: بى تو چگونه زنده بمانم؟
چگونه باشد در دام مانده حيران صيد
ز جان اميد بريده؟ ز دورى تو چنانم
هوات تا ز من دلشده چه برد؟ چه گويم
جفات تا به من غمزده چه کرد؟ چه دانم؟
ببرد اين دل و اندر ميان بحر غم افگند
سپرد آن به کف صد بلا و رنج روانم
بلا به پيش خيال تو گفت دوش دل من
که: پاى پيشترک نه، ز خويشتن برهانم
ز گوشه اى غم تو گفت: مى خورم غم کارت
ز جانبى ستمت گفت: غم مخور که در آنم
درين غمم که: عراقى چگونه خواهد مردن؟
نديده سير رخ تو، براى او نگرانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید