شماره ٢٠٣: اى دوست، بيا، که ما توراييم

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دوست، بيا، که ما توراييم
بيگانه مشو، که آشناييم
رخ بازنماي، تا ببينيم
در بازگشاي، تا درآييم
هر چند نه ايم در خور تو
ليکن چه کنيم؟ مبتلاييم
چون بى تو نه ايم زنده يک دم
پيوسته چرا ز تو جداييم؟
چون عکس جمال تو نديديم
بر روى تو شيفته چراييم؟
آن کس که نديده روى خوبت
در حسرت تو بمرد، ماييم
ماييم کنون و نيم جانى
بپذير ز ما، که بى نواييم
تا دور شديم از بر تو
دور از تو هميشه در بلاييم
بس لايق و در خورى تو ما را
هر چند که ما تو را نشاييم
آنچ از تو سزد به جاى ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاييم
هم زان توايم، هر چه هستيم
گر محتشميم و گر گداييم
از عشق رخ تو چون عراقى
هر دم غزلى دگر سراييم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید