شماره ١٢: دل جهان ديگر از رفع کدورت مى شود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل جهان ديگر از رفع کدورت مى شود
خانه از رفتن زيارتگاه وسعت مى شود
پاس خواب غفلت از منعم حضور فقر برد
بر بناى سايه بى ديوارى آفت مى شود
شمع را انجام کار از تيره روزى چاره نيست
عزت اين انجمن آخر مذلت مى شود
ضبط موج است آنچه آب گوهرش ناميده اند
حرص اگر اندک عنان گيرد قناعت مى شود
زينهار ايمن مباش از شامت وضع غرور
سرکشى چون زد بگردن طوق لعنت مى شود
از جنون ما ومن بر زندگى دقت مچين
چون نفس تنگى کند صبح قيامت مى شود
محرم معنى نه ئى فرصت شمار وهم باش
شيشه از مى تهى پامال ساعت مى شود
پيشتر از صبح ياران در چمن حاضر شويد
ورنه گل تا لب گشايد خنده قسمت مى شود
از تنکرويان تبرا کن که با آن لنگرى
چون در آب افتد وقار سنگ خفت مى شود
حاضران آنجا که بر خلق تو دارند اعتماد
گر بگوئى حيف عمر رفته غيبت مى شود
خاک گردم تا برايم زانفعال ما و من
ورنه هر چند آب ميگردم خجالت مى شود
مفت اين عصراست (بيدل) گرميان دوستان
گاه گاهى ديد و واديدى بدعوت مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید