شماره ٣١: دماغ وحشت آهنگان خيال آور نميباشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دماغ وحشت آهنگان خيال آور نميباشد
سر ما طايران رنگ زير پر نميباشد
خيال ثابت و سيار تاکى خواند افسونت
سلامت نقشبند طاق اين منظر نميباشد
خيالش در دل است اما چه حاصل غير نوميدى
پرى در شيشه جز در عالم ديگر نميباشد
بسامان جهان پوچ تسکين چيده ايم اما
باين صندل که ما داريم دردسر نميباشد
حواس آواره افتاده است از خلوت سراى دل
وگرنه حلقه صحبت برون در نميباشد
بلد از عجز طاقت گير و هر راهى که خواهى رو
خط پيشانى تسليم بى مسطر نميباشد
زترک مطلب ناياب صيد بى نيازى کن
دل جمعى که ميخواهى درين کشور نميباشد
کدورت گر همه باد است بر دل بار مى چيند
نفس در خانه آئينه بى لنگر نميباشد
سواد هر دو عالم شسته است اشکيکه من دارم
رواج سرمه در اقليم چشم تر نميباشد
مروت سخت مخمور است در خمخانه مطلب
جبين هيچکس اينجا عرق ساغر نميباشد
جنون فطرتى در رقص دارد نبض امکانرا
همه گر پا بگردش آورى بى سر نميباشد
تامل بى کمالى نيست در ساز نفس (بيدل)
اگر شد رشته ات لاغر گره لاغر نميباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید