شماره ٧٢: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ ميگردد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ ميگردد
بشوخيهاى نازت بزم امکان تنگ ميگردد
طلسم حيرتى دارد تماشاگاه اسرارت
که هر کس ميرود هشيار آنجا دنگ ميگردد
نميدانم هوا پرورده شوق چه گلزارم
که همچون بوى گل رنگم برون رنگ ميگردد
دل آزاد ما بار تکلف برنميدارد
برين آئينه عکس هر چه باشد زنگ ميگردد
هوس درحسرت کنج لبى خون مى خورد کانجا
گريبان ميدرد از بس تبسم تنگ ميگردد
دو عالم خوب و زشت از صافى دل کرده ايم انشا
قيامت ميشود آئينه چون بيزنگ ميگردد
خزان هوش ما دارد بهار شرم معشوقان
درانجا تا حيا ميبالد اينجا رنگ ميگردد
ندانم مطرب بزمت چه ساغر در نفس دارد
که شوق از بيخودى گردسر آهنگ ميگردد
بسعى خود نظر کردن دليل دورى است اينجا
شمار گام هر جا جمع شد فرسنگ ميگردد
محبت پيشه ئى (بيدل) مترس از وضع رسوائى
که عاشق تشنه خون دو عالم ننگ ميگردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید