شماره ١٢١: شب که جز ياس بکام دل مايوس نبود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
شب که جز ياس بکام دل مايوس نبود
ناله هم غير صداى کف افسوس نبود
از خودم ميبرد آن سيل که چون ريگ روان
آبش از آينه آبله محسوب نبود
دل مايوس صنمخانه انديشه کيست
رنگ اشکى نشکستيم که ناقوس نبود
ناله در پرده دل بيهده ميسوخت نفس
شمع ما اينهمه وامانده فانوس نبود
گوش ارباب تميز انجمن سيماب است
ورنه بيتابى دل نيز کم از کوس نبود
اى جنون خوش ادب از کسوت هستى کردى
آخر اين جيب هوس پرده ناموس نبود
زنگ غفلت شدم و پرده رازت گشتم
صافى آينه جز ديده جاسوس نبود
تا بيک پرزدن آئينه قمرى ميريخت
حلقه داغ تو در گردن طاوس نبود
دل بهر رنگ که بستيم ندامت گل کرد
عکس و آئينه بهم جز کف افسوس نبود
سجده اش آئينه عافيتم شد (بيدل)
راحت نقش قدم غير زمين بوس نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید