شماره ٢١٥: گر بوى وفا را نفس آئينه نباشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گر بوى وفا را نفس آئينه نباشد
اين داغ دل اولى است که در سينه نباشد
صد عمر ابد هيچ نيرزد بگذشتن
امروز خوشى هست اگر دينه نباشد
لعل تو مبراست زافسون مکيدن
اين پسته تر مصرف لوزينه نباشد
تکرار مبنديد بر اوراق تجدد
تقويم نفس را خط پارينه نباشد
بر شيخ دکاندارى ريش است مسلم
خرس اينهمه سوداگر پشمينه نباشد
زاهد بنظر ميکند از دور سياهى
اين صبح قيامت شب آدينه نباشد
لب کم شکند مهر وديعتکده راز
گر تشنه رسوائى گنجينه نباشد
از دل چو نفس ميگذرى سخت جنونى است
اى بيخبر اين خانه آئينه نباشد
گر حرف وفا سکته فرو شد بتأمل
در رشته الفت گره کينه نباشد
چون صبح اگر يکنفس از خويش برائى
تا بام فلک پيچ و خم زينه نباشد
(بيدل) حذر از آفت پيوند علايق
اميد که در دلق تو اين پينه نباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید