شماره ٣٠: زدست عافيت داغم سپند ياس پروردم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
زدست عافيت داغم سپند ياس پروردم
باين آتش که من دارم مگر آتش کند سردم
اسير شش درو تدبير آزادى جنونست اين
چو طاوسى برو هر نقشى آوردم نياوردم
چو شبنم شرم پيدائيست آثار سراغ من
عرق چندانکه ميبالد بلندى ميکند گردم
چو اوراق خزان بى اعتبارم خوانده اند اما
جهانى رنگ سيلى خورده است از چهره زردم
دران مکتب که استغنا عيار معنيم گيرد
کلاه جم بنازد بر شکست گوشه فردم
باين مستى زخويشم ميبرد ياد خرام او
که گل پيمانه گرداند اگر چون رنگ برگردم
زعريانى درين ميدان ندارم ننگ رسوائى
شکوه جوهر تيغم خط پيشانى مردم
وفايم خجلت ناقدردانى برنميدارد
اگر بر آبله پا مى نهم دل ميکند دردم
نيم (بيدل) خجالت مايه ننگ تهى دستى
چه مضمون در خيال هر که مى آيم ره آوردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید