شماره ١٠٥: فرصت کمين پرواز چون ناله سپنديم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
فرصت کمين پرواز چون ناله سپنديم
چندانکه سر بجيبيم چين گشته کمنديم
طاقت بزير گردون خفت شکار پستى است
هر گاه پر شکستيم زين آشيان بلنديم
پرواز خاک غافل در ديده ها غبار است
عمريست از فضولى رديم ناپسنديم
امروز هيچ کس نيست شايسته ستودن
مضمون تهمت چند با ناقصان چه بنديم
از بس رواج دارد افسانهاى باطل
چون حرف حق درين بزم تلخيم گر چه قنديم
نامحرمان چه دانند شان عسل چه دارد
در خانه ها حلاوت بيرون در گزنديم
ظلمست مرهم لطف از ما دريغ کردن
چون داغ سوزناکيم چون زخم دردمنديم
از اشک شمع گيريد معيار عبرت ما
آن سرکه ميکشيديم آخر بپا فگنديم
شيرينى هوسها فرهاد کرد ما را
فرصت بجان کنى رفت دل از جهان نکنديم
آفاق کسوت شور تا کى بوهم بافد
ماتم خروش عبرت زين نيلگون پرنديم
(بيدل) درين ستمگاه از درد نااميدى
بسيار گريه کرديم اکنون بيا بخنديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید