شماره ١٦٠: ندارم رشته ديگر که آئين طلب بندم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ندارم رشته ديگر که آئين طلب بندم
شب تارى مگر بر ساز آهنگ طرب بندم
زگفتگو دهم تا کى بطوفان زورق دلرا
حيا کو کز لب خاموش پل بحر طلب بندم
باين ترتيب الفاظى که دارد ننگ موزونى
دو مصرع ربط پيدا ميکند گر لب بلب بندم
بخير و شر چه پردازم که تسليم حيا مشرب
بکفرم ميکند منسوب گر دل بر سبب بندم
مزاج خاکسارم با رعونت برنمى آيد
جبين بر سجده مشتاقست احرام ادب بندم
زطبع موج گوهر غيرهموارى نميجوشد
مروت جوهرم گر تيغ بندم بر غضب بندم
دل بيدرد تا کى مجلس آراى هوس باشد
جنونى بشکند اين شيشه تا راه حلب بندم
ندارد چون تأمل شاهد نظم دقيق اينجا
نقاط سکته من هم بر کلام منتخب بندم
هلاک گريه هاى مستيم اى اشک امدادى
که بر مژگان بى نم خوشه ئى چند از عنب بندم
به ستر حال چندان مائلم کز پرده اخفا
اگرصبح قيامت گل کنم خود را بشب بندم
زمضمون دگر (بيدل) دماغم تر نميگردد
مگر در وصف مينا حرف تبخالى بلب بندم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید