شماره ١٦٧: نفسى چند جدا از نظرت ميگردم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
نفسى چند جدا از نظرت ميگردم
باز ميآيم و بر گرد سرت ميگردم
هستيم گرد خرامست چه صحرا و چه باغ
هر کجا مهر تو تابد سحرت ميگردم
بيتو با عالم اسباب چه کار است مرا
موج اين بحر بذوق گهرت ميگردم
نيست معراج دگر مقصد تسليم وفا
خاک اين مرحله ام پى سپرت ميگردم
نفس خون شده در خلوت دل بار نيافت
محرم رازم و بيرون درت ميگردم
در ميان هيچ نمى يابم ازين مجمع وهم
ليک بر هر چه بپيچم کمرت ميگردم
وهم دورى چقدر سحر طراز است که من
همعنان تو بذوق خبرت ميگردم
وصل بيتاب پيام است چه سازم يارب
پيش خود در همه جا نامه برت ميگردم
به نمى از عرق شرم غبارم بنشان
که من گم شده دل دربدرت ميگردم
(بيدل) از سعى مکن شکوه که يک گام دگر
پاى خوابيده بى دردسرت ميگردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید